• پیام دکتر مصدق

    چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد . زنان و مردان بیداراین کشور مبارزه ملی را آنقدر دنبال می کنند تا به نتیجه برسد .اگر قرار باشد در خانه خود آزادی عمل نداشته باشیم... مرگ بر چنین زندگی ترجیح دارد و مسلم است که ملت ایران با آن سوابق درخشان تاریخی و خدماتی که به فرهنگ و تمدن جهان کرده است هرگز زیر بار این ننگ نمی رود. ادامه..

هاشمی، فداییان اسلام، و آزادی بیان!

داستان شگفتی است حکایت جمهوری اسلامی. واقع امر این است که مراد از این ترکیب عجیب را کسی جز آقای خمینی و مرحوم مطهری نمی‌دانست. ‫این ترکیب (که قطعا به روزگار شیخ فضل الله نوری دستار به حیرت از سرش می‌ربود) ‫همانقدر شگفتی‌آور است که ‫پامنبری کردن فداییان اسلام در دفاع از آزادی بیان در جلسه با آقای هاشمی!

مراجعه به خاطرات آقای هاشمی نشان می‌دهد که تصور امثال ایشان که در قیاس با آیت الله مطهری صرفا در رده‌های اجرایی نقش بازی می‌کرد و در زمینه‌های فکری به‌ویژه در ساختار حکومت انقلابی از منظر دین صاحب نظر نبود در بدو پیروزی انقلاب تصور مبهمی بوده که با اظهار نظر بزرگان و بخصوص شخص آقای خمینی و ایشان به نوبه خود از آرای شیخ فضل الله نوری ‫تاثیر میگرفته است.

 

آرای شیخ نوری در باب آزادی بیان، مساوات در برابر قانون، تدریس علوم جدیده، بالخصوص علوم انسانی نشان می‌دهد که «نقشه راه» از ابتدا بر مبنای تاسیس حکومت مشروعه بر این نمط بوده، و اصرار ‫بنیانگذار نظام بر جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد در همین تلقی و آرزومندی برای رجعت به آرای شیخ شهید نوری ریشه ‫داشته است. وارد نکردن اصل ولایت فقیه در پیش‌نویس قانون اساسی در روزگاری که بسیاری از گروه‌های انقلابی خود را ذی‌حق می‌دیدند ناظر به همین درایت سیاسی بوده و نشان می‌دهد که این مسیر از ابتدا در مراحل مختلف طراحی و مرحله به مرحله اجرا شده است. ‫این البته به این معنا نیست که تلقی آقای هاشمی و کروبی و موسوی و خامنه‌ای از روز اول چنین ساختاری بود که امروز‫‫ می‌بینیم، اما به جرات می‌توان گفت که اگر ‫یوتوپیای شیخ شهید مبنای تئوریک نظام انقلابی بوده باشد‫، ‫دور اندیشی و نبوغ سیاسی آیت‌الله خمینی ‫در فرایندی جادویی که حواریون امام را سال‌ها پس از رحلتش بالمره غافل‌گیر ‫‫کرده، گام به گام ‫ما را به آن نزدیک می‌کند. جالب اینجاست که در چارچوب ‫طرح آقای خمینی که بر الگوی فکری شیخ فضل‌الله نوری و مشخصا تئوری ولایت فقیه شکل گرفته بود، جایی برای آزادی بیان  ‫آنهم به شکلی که «مارکسیست‌ها هم در بیان نظر آزاد هستند» وجود نداشت.‫

 

‫سوالی که بی‌پاسخ می‌ماند این نیست که چرا این ‫در بدو امر با ملت در میان گذاشته نشد، یا در رفراندم جمهوری اسلامی تعجیل شد، یا مجلس موسسان به مجلس خبرگان تبدیل شد، و یا حتی چرا اصول همین قانون اساسی به کرات در دوره دو رهبر نقض شد. در پرسپکتیو مراحل تاسیس حکومت مشروعه تحت ولایت فقیه، که فرایندی است که از مشروطه تا انقلاب بهمن ۵۷ و سالهای  ‫بعد از آن گسترده میشود، هر یک از اینها که گفتیم وجاهت عقلی، ‫گاه شرعی و ‫‫همواره سیاسی می‌یابد. ‫

 

‫پرسش اینجاست که آقای هاشمی که در مکتوبات شیخ فضل الله خوانده است «آزادی در اسلام کفر است. بخصوص این آزادی که این مردم تصور کرده‌اند. این آزادی کفر در کفر است. من شخصاً از روی آیات قرآن بر شما اثبات و مدلّل می‌کنم که در اسلام آزادی کفر است!»، ‫و «تکلم در امور عامه و مصالح عمومی ناس، مخصوص است به امام(ع) با نواب او و ربطی به دیگران ندارد.» یا خوانده که «آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمی‌کند؟» یا همانجا دیده که شیخ می‌فرماید «یکی از موارد آن ضلالت‌نامه [قانون اساسی] این است که افراد مملکت متساوی الحقوقند.» چرا و به چه استنادی در جمع فداییان اسلام که پایبندی‌شان به آزادی بیان از تاریخشان پیداست، می‌گوید: «تلاش در ايجاد فضايي مطلوب براي آزادي بيان و عقايد مي‌تواند افتخارات و بركات وسيعي براي نظام جمهوري اسلامي به همراه داشته باشد و اين يكي از اصول اسلامي بسيار مترقي است.»

 

‫البته هستند و (در همان دوره هم امثال آیت الله طباطبایی و بهبهانی و آخوند خراسانی) بوده‌اند کسانی در همین حوزه‌های علمی که قرائت آزادمنشانه‌ای از حکومت در عصر غیبت داشته اند، ولی در مورد عجیب شما بهتر این نیست که دستکم به قرائت خود از حکومت اسلامی وفادار بمانید و تظاهر به لیبرتاریانیسم اسلامی نکنید.

منبع : خودنویس

بیان دیدگاه